روزای بهاری من
از این که تانیا نقش مهمی در داستان داره شکی درش نیست اما مهم ترین نقش به ایزابل تعلق میگیره خب بریم سر داستان تانیا و جاستین که بر میگردن خونه تانیا سریعا به اتاقش میره و به جانا زنگ میزنه جاستین هم که باید به شرکت بره. جانا به تانیا میگه که باید ازش انتقام ایزابل رو بگیری یعنی باید شرکت رو ازش بگیری و تمام پول ها که از طریق شرکت به دست اورده رو یواشکی برداری و در شرکت خودت بزاریشون. تانیا هم میگه باشه اما امروز سر راه ایزابل رو دیدیم. جانا خیلی تعجب میکنه اما وقتی تلفن رو قطع میکنه و ایزابل رو پشت سرش میبینه. ایزابل میگه تو هم به من خیانت کردی من برگشتم چون میخواستم زندگی تازه ای رو بدون جاستین تجربه کنم و سر زندگی اصلیم برم اما تو هم مثل اونی اره عین جاستینی. جانا میگه میخوام واقعیتو بهت بگم همه ی اون چیزایی که توی این چند سال گذشت. ایزابل میخواد فرار کنه اما جانا نمیذاره و میگه تانیا خواهرته و جاستین هم برادر منه ایزابل میزنه توی گوشش و میگه چرا اخه چطور تونستی این موضوع رو از من مخفی کنی چطور و جانا هم از خونه میره بیرون
نظرات شما عزیزان:
яima |